مطالعات شرق | «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور آمریکا، بارها از گسترش توافقنامههای ابراهیم توافقنامههای عادیسازی روابط بین اسرائیل و چندین کشور عربی با میانجیگری ایالات متحده به آذربایجان و آسیای مرکزی ابراز حمایت کرده است. اگرچه این امر برای آذربایجان محتمل به نظر میرسد، اما در مورد آسیای مرکزی همچنان دارای چشمانداز مشخصی نیست و دور از دسترس به نظر میرسد. در واقع اگرچه همکاری متقابل اسرائیلیها و برخی از کشورهای آسیای مرکزی همسو با منافع این کشورهاست، اما از سوی دیگر، محدودیتهای عمدۀ ژئوپلیتیکی، دستیابی به یک پیشرفت دیپلماتیک تمام عیار در روابط دو طرف را بعید نشان میدهد. بنابراین به نظر نمیرسد که آسیای مرکزی به آذربایجان بعدی تبدیل شود.
پیشرفت مذاکرات با آذربایجان در خصوص عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی میتواند نشاندهندۀ همگرایی منحصر به فرد منافع باکو با تلآویو باشد: خصومت مشترک با ایران از یک سو و درگیری باکو با ارمنستان از سوی دیگر. در حالی که این پویایی در مورد آسیای مرکزی صدق نمیکند.
گسترش نفوذ اسرائیل در آسیای مرکزی، بازتابی از «راهبرد پیرامونی» آن است؛ سیاستی در دوران جنگ سرد که هدف آن ایجاد روابط با کشورهای مسلمان غیرعرب (مانند ترکیه کمالیست و ایران پهلوی) برای مقابله با انزوای منطقهای اسرائیل بود. انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ در ایران و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یک دهه بعد، محیط راهبردی اسرائیل را به طرز چشمگیری تغییر داد. پس از به قدرت رسیدن انقلابیون ضد اسرائیلی در ایران، فروپاشی شوروی هم پنج کشور جدید سکولار با اکثریت مسلمان ایجاد کرد: قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و تاجیکستان. اسرائیل نیز با استفاده از جوامع تاریخی یهودی در منطقه، از مهاجران اشکنازی گرفته تا یهودیان بخارایی (از جمله اجداد «گیدئون ساعر» وزیر امور خارجۀ فعلی اسرائیل) - در پی بهرهبرداری از این تحول برآمد.
امروزه، آسیای مرکزی دارای سه مزیت کلیدی برای اسرائیل است:
برای دولتهای آسیای مرکزی، تعامل با اسرائیل نشاندهندۀ محاسبات عملگرایانۀ آنهاست. این امر میتواند به نوسازی اقتصادی منطقه کمک کند. تخصص اسرائیل در کشاورزی، مدیریت منابع آب و امنیت سایبری با نیازهای این منطقه، بهویژه در ازبکستان و ترکمنستان که با کمبود آب مواجه هستند، همسو است. روابط با اسرائیل همچنین میتواند تعادل دیپلماتیک منطقه را نیز تقویت کند. مشارکت در ابتکارهای مورد حمایت ایالات متحده، مانند توافقنامههای ابراهیم میتواند به آسیای مرکزی کمک کند تا از اتکای بیش از حد به روسیه و چین فاصله بگیرد و در عین حال جایگاه خود را در نظر واشنگتن ارتقا دهد.
با وجود این انگیزهها، چهار عامل، پیوستن کامل آسیای مرکزی را به توافقنامههای ابراهیم بعید نشان میدهد.
در نهایت، چشمانداز احتمالی پیمان ابراهیم در آسیای مرکزی این است که کشورهای منطقه ممکن است همکاریهای کمریسکتر مانند فناوری کشاورزی و آموزش امنیت سایبری را با اسرائیل دنبال کنند، اما از اقدامهای جسورانۀ دیپلماتیک اجتناب خواهند کرد. فقط قزاقستان، بهعنوان محتملترین گزینه، در صورت ارائۀ مزایای دیپلماتیک و اقتصادی از سوی واشنگتن، ممکن است مراسم امضای نمادین این پیمان را برگزار کند. با این حال، هیچ کشوری در آسیای مرکزی رویکرد راهبردی آذربایجان در قبال اسرائیل را در پیش نخواهد گرفت.
بنابراین گسترش این پیمان به آسیای مرکزی بیشتر یک خیالپردازی آمریکایی-اسرائیلی است تا یک راهبرد عملی. در حالی که اسرائیل همچنان بر این موضوع پافشاری خواهد کرد و حتی ممکن است آسیای مرکزی از مزایای اقتصادی و امنیتی خاصی نیز بهرهمند شود، اما توازن چندوجهی منطقه -بین غرب، روسیه، چین، ترکیه، ایران و به شکل روزافزونی، پادشاهیهای خلیج فارس- مانع از تغییر جهت عمده در سیاستهای این کشورها میشود. به نظر میرسد اقدام ترامپ در حمایت از پیوستن این کشورها به پیمان ابراهیم، در بهترین حالت ممکن است تنها یک پیروزی نمادین برای واشنگتن به ارمغان بیاورد؛ اما در بدترین حالت، این تلاش، نفوذ رو به افول آمریکا را در اوراسیا آشکار خواهد کرد. در نهایت برای آسیای مرکزی، منافع عینی بر محورها و ائتلافهای ایدئولوژیک غلبه میکند و در حال حاضر، هزینههای اولویت دادن به اسرائیل نسبت به همکاریها و مشارکتهای موجود برای کشورهای این منطقه همچنان بسیار بالاست.
کد خبر:4097