مطالعات شرق | در آسیای مرکزی، «بازی بزرگی» در جریان است؛ بازیای که اینبار نه با رقابتهای سنتی قدرتهای منطقه، بلکه با گسترش «توافقنامههای ابراهیم» شکل گرفته است. گسترشی که برخلاف ظاهر آرام و دیپلماتیک آن، در تعارض آشکار با منافع چندین بازیگر مهم از جمله روسیه، ایران، ترکیه و چین قرار دارد.
ماجرا از نشستی نهچندان شفاف میان رهبران کشورهای آسیای مرکزی و رئیسجمهور آمریکا آغاز شد؛ جایی که خبر غیرمنتظرهای منتشر شد: قزاقستان تصمیم گرفته است به «توافقنامههای ابراهیم» بپیوند. توافقهایی که در دورۀ نخست ریاستجمهوری «دونالد ترامپ» با هدف عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی طراحی شد و نام «ابراهیم»، شخصیت مقدس در ادیان یهودیت، مسیحیت و اسلام، بهعنوان نمادی از وحدت تاریخی این سه دین بر آن نهاده شد.
در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱، واشنگتن توانست با تلاشهای بسیار، اسرائیل را با سه کشور عربی ـ بحرین، امارات متحدۀ عربی و مراکش ـ وارد فرایند عادیسازی کند. البته سودان نیز برای پیوستن به این روند ابراز تمایل کرد، اما مسیر پیوستن را نیمهتمام گذاشت. هدف آمریکا دو چیز بود: نخست، ایجاد حداکثر ثبات و محیطی دوستانه برای متحد خود، اسرائیل، آنهم بدون توجه به روند حل مسئلۀ فلسطین؛ و دوم، گردآوردن کشورهای عربی در مقابل رقیب منطقهای خود، یعنی ایران. افزون بر آن، ترامپ باور داشت گسترش این توافقها در جهان عرب میتواند اردوغان را وادار کند تا برای جلوگیری از انزوا، از سیاستهای ضداسرائیلی خود عقبنشینی کند.
با روی کار آمدن «جو بایدن»، وزارت خارجۀ آمریکا عملاً روند پیشبرد این طرح را کُند یا متوقف کرد. همزمان، جنگهای اسرائیل با غزه و لبنان چشمانداز گسترش این توافقها را تیره کرد و آیندۀ آنها را به حاشیه برد.
اما اعلام اخیر پیوستن قزاقستان، این توافقها را از محدودۀ کشورهای عربی و شمال آفریقا فراتر برد و وارد مرحلهای تازه کرد. البته مقامهای آستانه تأکید کردهاند این اقدام صرفاً یک حرکت تشریفاتی و نوعی احترام به ترامپ بوده است و تغییری در سیاست خارجی این کشور ایجاد نمیکند. آنان یادآور شدهاند که از سال ۱۹۹۲ با اسرائیل روابط دیپلماتیک داشتهاند و این پیوستن ادامۀ طبیعی همان مسیر است.
اما اندیشکدۀ آمریکایی شورای آتلانتیک معتقد است آنچه رخ داده «صرفاً آغاز راه» است. نشست «C5+1» (آسیای مرکزی و آمریکا) و تصمیم قزاقستان، نتیجۀ ماهها و سالها زمینهسازی دقیق بوده است؛ زمینهسازیای که بخش عمدۀ آن را «ویتکاف»، نمایندۀ ویژۀ آمریکا در خاورمیانه، هدایت کرده است.
نمونۀ دیگری از این تلاشها را میتوان در کمک ۵۰ میلیون دلاری ازبکستان به «صندوق ابراهیم» در ژانویۀ ۲۰۲۱ مشاهده کرد؛ صندوقی که با مشارکت آمریکا، اسرائیل و امارات برای تقویت این طرح ایجاد شده بود.
به نوشتۀ پایگاه قزاقستانی «اوردا»، آذربایجان نقش کلیدی و عملی در کشاندن قزاقستان به این توافقها داشته و بهعنوان کانال ارتباطی میان مبتکران طرح و کشورهای آسیای مرکزی عمل کرده است. روابط نزدیک باکو با آمریکا و اسرائیل، چنین نقشی را برایش ممکن ساخت. این منبع تأکید میکند که قزاقستان زمان کافی برای بررسی این موضوع داشته و بنابراین تصمیم توکایف برای پیوستن به این پیمان، در نشست C5+1 و تحت فشار آمریکا گرفته نشده است.
از سوی دیگر، ویتکاف در آذربایجان نیز فعال بود. او در مارس ۲۰۲۵ تقریباً بهصورت ناشناس وارد باکو شد و سلسله دیدارهایی محرمانه برگزار کرد تا زمینۀ پیوستن کشورهای منطقه ـ از جمله خود آذربایجان ـ به «توافقنامههای ابراهیم» را فراهم کند.
حتی برخی تحلیلگران معتقدند بندی محرمانه در توافق صلح ارمنستان و آذربایجان (اوت ۲۰۲۵) وجود دارد که به پیوستن آنها به این طرح در آینده، اشاره دارد. این حجم از پنهانکاری، بهروشنی نشان میدهد پیوستن قزاقستان نه یک حرکت تشریفاتی، بلکه بخشی از یک طرح راهبردی است. این پنهانکاری دلایل روشنی دارد: گسترش توافقها در آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی، مستقیماً علیه منافع روسیه و ایران است. واشنگتن میکوشد نفوذ تاریخی روسیه را در این مناطق کاهش دهد و همزمان، مانع از گسترش نفوذ ایران شود.
نشریۀ آذربایجانی کالیبر نیز نوشته است: «آذربایجان و قزاقستان با امضای توافقنامههای ابراهیم و تعمیق همکاری با آمریکا، برتری قابلتوجهی نسبت به دیگر کشورها یافته و جایگاه خود را در برابر روسیه و ایران تقویت خواهند کرد». این نشریه همچنین یادآور میشود که همکاری با آمریکا، امکان بهرهگیری از راهگذر میانی را برای قزاقستان فراهم میسازد؛ مسیری برای انتقال منابع طبیعی به غرب که روسیه و ایران را دور میزند.
ایجاد راهگذر ناتو در دریای خزر، امنیت روسیه و ایران را آسیبپذیر میکند و نفوذ اقتصادی و ژئوپلیتیک آنان را به حاشیه میراند. به باور برخی تحلیلگران، هیاهو پیرامون پیوستن قزاقستان به توافق ابراهیم هیچ ربطی به صلح ندارد؛ هدف واقعی، فراهم کردن دسترسی آمریکا، اسرائیل و ناتو به دریای خزر و منابع عظیم گاز آن است. این تحلیل به دیدگاه برخی مراکز قدرت در ایران نیز نزدیک است.
اما با گنجاندن آسیای مرکزی و قفقاز به توافقهای ابراهیم تنها روسیه و ایران نیستند که متضرر میشوند. ترکیه نیز از مخالفان سرسخت این طرح آمریکایی است. گسترش آن با حضور پررنگ آمریکا و اسرائیل در آذربایجان و آسیای مرکزی، طرحهای ترکیه برای اتحاد ملل ترک و ابتکار «سازمان کشورهای ترک» را تهدید میکند. در واقع، قالب «C5+1» رقیبی مستقیم برای طرح «توران بزرگ» است.
همین مسئله نیز سبب شده که باکو در حالیکه از قزاقستان خواسته است که به این توافقها بپیوندد خود با احتیاط و پنهانکاری عمل کند. به نوشتۀ نشریۀ آذربایجانی «Haqqin.az»، آذربایجان به آمریکاییها گفته است که پیوستن به این توافق برایش مشکلاتی به همراه دارد؛ زیرا ترکیه مهمترین متحدش است و آذربایجانِ ایران نیز منطقهای با میلیونها نفر جمعیت است که ممکن است چنین اقدامی را منفی تلقی کند. هم آذربایجانیهای ایران و هم رجب طیب اردوغان، واقعیت همراهی علیاف با تلآویو و واشنگتن را بهمثابۀ خیانت تلقی میکنند. با این حال، بعید است این پنهانکاری آنکارا را دچار اشتباه کرده باشد. تردیدی نیست که ترکیه وارد این بازی شده و اقدامهایی را برای ناکام گذاشتن طرحهای مشترک آمریکا و اسرائیل آغاز کرده است.
در نهایت، چهارمین کشوری که منافعش تحت تأثیر این روند قرار گرفته، چین است؛ چرا که مسیرهای اصلی ترانزیتی «یک کمربند، یک راه» در آسیای مرکزی قرار دارد و آمریکا قصد دارد کنترل این مسیرها را به دست گیرد. علاوه بر آن، استقرار دوبارۀ نیروهای آمریکایی در آسیای مرکزی از نظر نظامی برای واشنگتن جذاب است و حتی شاید واقعبینانهتر از بازگشت آنها به پایگاه هوایی بگرام در افغانستان به نظر برسد؛ زیرا این منطقه به سیلوهای موشکهای بالستیک قارهپیمای چین در سینکیانگ نزدیک است.
بنابراین یک بازی بزرگ با بازیگران فراوان در آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی در حال وقوع است و البته در میانۀ این تحرکات، مسکو نخستین واکنش جدی خود را نشان داده است. رؤسایجمهور روسیه و قزاقستان بلافاصله «بیانیۀ مشارکت راهبردی و اتحاد دو کشور» را امضا کردند؛ سندی که با ۱۳ توافق بیندولتی در حوزههای اقتصادی، حملونقل، آموزش، محیطزیست، فناوری، هستهای و بهداشتی-اپیدمیولوژیک همراه شد.
با این حال، آشکار است که موضوع صرفاً به اعطای امتیازها از سوی روسیه محدود نخواهد شد. گرایش به اتخاذ سیاست دوگانه و تلاش برای حفظ روابط همزمان با طرفهای مختلف در رفتار برخی کشورهای منطقه کاملاً مشهود است؛ گرایشی که مسکو دیگر تمایلی به نادیده گرفتن یا امتیازدهی در مقابل آن ندارد و احتمالاً در قبال آن واکنشهای جدیتری اتخاذ خواهد کرد (روسیه متوجه شده است که برخی متحدانش (مثل قزاقستان) میخواهند همزمان هم با روسیه و هم با آمریکا/غرب همکاری کنند و از هر دو طرف امتیاز بگیرند. تا حالا مسکو این رفتار را تحمل میکرد و با دادن مشوقها و قراردادها سعی داشت آنها را در کنار خود نگه دارد. اما اکنون روشن است که روسیه دیگر حاضر نیست این سیاست دوگانه را نادیده بگیرد یا با امتیاز دادن آن را تشویق کند. بنابراین احتمال دارد روسیه برای جلوگیری از این وضعیت، اقدامهای سختتر و جدیتری انجام دهد).




















